نمایش نتایج: از 1 به 6 از 6

موضوع: تحمل مامانم سخت شده واسم

1246
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2019
    شماره عضویت
    42443
    نوشته ها
    9
    تشکـر
    0
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    تحمل مامانم سخت شده واسم

    سلام.الان که اینو مینویسم ۴روزه منو مامانم قهریم باهم چون هیچوقت درکم نکرده من خواهر ندارم تو کل عمرم به جز اون چند سال مدرسه و دبیرستان همش تنها بودم الانم که دیگه دوستام هرکدوم رفتن پی زندگی خودشون.دوست داشتم رابطه منو مامانم خیلی خوب باشه ولی هیچوقت نبوده از بچگی تا الان خاطره خوبی ندارم زیاد؛همش دعوا و بحث و بد و بیراه گفتن بوده.۲۰سالمه ولی هنوز نتونستم برم دانشگاه چون نتونستم رشته مورد علاقم قبول شم امسال باوجود تلاش های زیادی که کردم با اختلاف یه نفر قبول نشدم که این خودش درد زیادی داشت و واسم که البته هنوزم بنا به دلایلی مشخص نیس این ترم کجا باشم.این بلا تکلیفی از یه سو فشار میاره بهم و مامانم از طرف دیگه.چند ماهی هست نامزد کردم با ایشون رابطم خوبه خداروشکر بخاطر همین نامزدم چه حرفایی که نشنیدم از مادرم چه شبایی که از بی کسی و بی مهری مامانم چشام خیس به خواب نرفت .هنوزم همش سعی داره نامزدمو بد جلوه بده به نظرم همش دلش میخاد مسخرش کنه.همش دوست داره بدونه ما چی میگیم بهم دوست داره پیامامونو بخونه ولی من خوشم نمیاد چون میدونم وقتی بخونه که منم ابراز علاقه میکنم شماتتم میکنه چون خودش ادم مغروریه دوست داره مثل خودش باشم این سری چون نشون ندادم پیاماشو باهام قهر کرد و شروع کرد جلو بقیه بد گفتن بهم و اینکه هر دفعه این حرفو زده که ازت خوشم نمیاد از چشمم افتادی .منم خیلی دلم میشکنه الان بخاطر همین قهریم نمیدونم چیکار باید بکنم واقعا کاری کرده باهام که همش میگم کاش بمیرم یا حداقل چند روز از این زندگی مضخرف فاصله بگیرم.اگه میتونید راهنماییم کنید ببخشید طولانی شد

  2. بالا | پست 2


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Oct 2019
    شماره عضویت
    42184
    نوشته ها
    14,499
    تشکـر
    380
    تشکر شده 17,518 بار در 3,264 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : تحمل مامانم سخت شده واسم

    نقل قول نوشته اصلی توسط Elenaa نمایش پست ها
    سلام.الان که اینو مینویسم ۴روزه منو مامانم قهریم باهم چون هیچوقت درکم نکرده من خواهر ندارم تو کل عمرم به جز اون چند سال مدرسه و دبیرستان همش تنها بودم الانم که دیگه دوستام هرکدوم رفتن پی زندگی خودشون.دوست داشتم رابطه منو مامانم خیلی خوب باشه ولی هیچوقت نبوده از بچگی تا الان خاطره خوبی ندارم زیاد؛همش دعوا و بحث و بد و بیراه گفتن بوده.۲۰سالمه ولی هنوز نتونستم برم دانشگاه چون نتونستم رشته مورد علاقم قبول شم امسال باوجود تلاش های زیادی که کردم با اختلاف یه نفر قبول نشدم که این خودش درد زیادی داشت و واسم که البته هنوزم بنا به دلایلی مشخص نیس این ترم کجا باشم.این بلا تکلیفی از یه سو فشار میاره بهم و مامانم از طرف دیگه.چند ماهی هست نامزد کردم با ایشون رابطم خوبه خداروشکر بخاطر همین نامزدم چه حرفایی که نشنیدم از مادرم چه شبایی که از بی کسی و بی مهری مامانم چشام خیس به خواب نرفت .هنوزم همش سعی داره نامزدمو بد جلوه بده به نظرم همش دلش میخاد مسخرش کنه.همش دوست داره بدونه ما چی میگیم بهم دوست داره پیامامونو بخونه ولی من خوشم نمیاد چون میدونم وقتی بخونه که منم ابراز علاقه میکنم شماتتم میکنه چون خودش ادم مغروریه دوست داره مثل خودش باشم این سری چون نشون ندادم پیاماشو باهام قهر کرد و شروع کرد جلو بقیه بد گفتن بهم و اینکه هر دفعه این حرفو زده که ازت خوشم نمیاد از چشمم افتادی .منم خیلی دلم میشکنه الان بخاطر همین قهریم نمیدونم چیکار باید بکنم واقعا کاری کرده باهام که همش میگم کاش بمیرم یا حداقل چند روز از این زندگی مضخرف فاصله بگیرم.اگه میتونید راهنماییم کنید ببخشید طولانی شد

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام. * به سایت مشاور خوش اومدین *

    زندگی عبارت هست از ازدواج وتشکیل خانواده ورسیدگی به این مهم ( ازدواج و تشکیل خانواده )

    واداره ورسیدگی امور خارج از خانه وارتزاق خانواده وظیفه مهم و به عهده پدر هست !

    وامور داخل خانه تربیت و پرورش نسل های بعد ورسیدگی به این امور از جمله وظایف مادر هست !

    ممکنه زن یا مرد ( پدر، مادر ) در جریان این رسیدگی دچار مسیر خطا و کنش های اشتباه بشوند !

    اما مشکل شما !

    شما در جایگاه یک فرزند نیازمند رابطه عاطفی با پدر ومادر هستید وبه طور ویژه تر با مادر چون یک فرزند ویک دختر هستید !
    مادر شما نباید همسر شما را مسخره ودیگران را دراین جهت سوق دهد !
    مادر شما نباید در مسائل شخصی شما دخالت کند !

    شما نیاز مند یک محیط امن برای ادامه تحصیل وموفقیت دارید !

    تمام موارد فوق حق شماست واحساس شما درک پذیر هست !
    اما شما به عنوان یک فرد بالغ باید برای بهبود اوضاع تلاش کنید
    وشرایط رو به سمت شرایط خوب برای خودتون سوق بدین

    *اما شما باید چه کار کنید؟ !! *

    مادرتون هنوز به قصد رسیدگی به امور منزل وپرورش فرزندان خودش قصد داره اقداماتی کنه که در این میان خطا های زیادی داره ( طبق عادت های شخصی مایله شما مغرور رفتار کنید و با نامزدتون طبق مرادش رفتار کنی ) ایشون هنوز متوجه تحولات
    جامعه ، شما ، خانواده ، و شرایط کلی نشده !

    باید درمسیر مادر متوجه بشن شما به رشد و بلوغ عاطفی ،فکری ، فرهنگی و.............دست پیدا کردین ومیتونید خودتون تصمیم بگیرین " کمکش کنید"

    تا مشکل حل شه یا حداقل رفتار های مادرتون نسبت به شما با تخفیف همراه باشه
    شما باید باید باید از قهر و جدل و دهن به دهن کردن پرهیز کنید
    در شرایط مسائد با مادر صحبت کنید و به هم قول بدین كه با محبت با هم رفتار كنید، به یكدیگر احترام بگذارید، درباره مسائلی كه باعث ناراحتی میان شما شده صحبت كنید، قبل از این‌كه این مساله بزرگ و باعث كدورت دائمی بین شما بشه

    تاكنون برای ایجاد یك رابطه دوستانه و صمیمی با مادرتان چه كارهایی را انجام داده‌اید؟ آیا قوانین حاكم بر خانواده را رعایت كرده‌اید؟ آیا به مادرتان احترام گذاشته‌اید؟ آیا به او ابراز علاقه كرده‌اید؟ آیا به او گفته‌اید كه دوستش دارید و عاشقش هستید؟ آیا تاكنون به رابطه خود با مادرتان فكر كرده‌اید كه چگونه رابطه‌ای است؟ واقعا به رابطه خود با مادرتان با دقت نگاه كنید.

    وبه خطا های خودتون پی ببرین

    با توجه به مسائل فوق درجهت بهبود شرایط تلاش کنید
    موفق خواهید شد

    موفق باشید

  3. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2019
    شماره عضویت
    42443
    نوشته ها
    9
    تشکـر
    0
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : تحمل مامانم سخت شده واسم

    ممنونم از راهنماییتون.راستش مادرم خیلی قدیمی فکر میکنه نه اجازه بیرون رفتن به ما میده نه میزاره یکم خوش باشیم پیش هم.حتی پیشش میشینم درمیاد جلو برادر و بابام میگه خیلی بی حیایی خیلی نزدیکش نشستی در کل دوست داره پیش بقیه خورد کنه اون شخصیت رو انگار ازاین کار لذت میبره .من اصلا دوست ندارم جزئیات حرفامونو به کسی بگم ولی مادرم بخاطر همین موضوع کلی حرف بارم کرده حتی یبار دراومد گفت من نمیدونم شما چیا که بهم نمیگین من از عاقبتت میترسم منم خیلی گفتم این مسئله خصوصیه ولی تو کتش نمیره
    من مامانمو با هیچ مادر دیگه ای عوض نمیکنم ولی به شدت تو این موقعیتم نیاز به حمایتش دارم ولی دریغ از یک ذره. راستش از لحاظ عاطفی نه من محبت انچنانی میکنم نه مادرم محبت خاصی داره بهم همین بگو بخنداروداریم باهم فقط.ازین به بعد سعی میکنم مسائلو با شوخی تمام کنم که البته من تا دلمو نشکنه از حرفیش قهر نمیکنم

  4. بالا | پست 4


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Oct 2019
    شماره عضویت
    42184
    نوشته ها
    14,499
    تشکـر
    380
    تشکر شده 17,518 بار در 3,264 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : تحمل مامانم سخت شده واسم

    نقل قول نوشته اصلی توسط Elenaa نمایش پست ها
    ممنونم از راهنماییتون.راستش مادرم خیلی قدیمی فکر میکنه نه اجازه بیرون رفتن به ما میده نه میزاره یکم خوش باشیم پیش هم.حتی پیشش میشینم درمیاد جلو برادر و بابام میگه خیلی بی حیایی خیلی نزدیکش نشستی در کل دوست داره پیش بقیه خورد کنه اون شخصیت رو انگار ازاین کار لذت میبره .من اصلا دوست ندارم جزئیات حرفامونو به کسی بگم ولی مادرم بخاطر همین موضوع کلی حرف بارم کرده حتی یبار دراومد گفت من نمیدونم شما چیا که بهم نمیگین من از عاقبتت میترسم منم خیلی گفتم این مسئله خصوصیه ولی تو کتش نمیره
    من مامانمو با هیچ مادر دیگه ای عوض نمیکنم ولی به شدت تو این موقعیتم نیاز به حمایتش دارم ولی دریغ از یک ذره. راستش از لحاظ عاطفی نه من محبت انچنانی میکنم نه مادرم محبت خاصی داره بهم همین بگو بخنداروداریم باهم فقط.ازین به بعد سعی میکنم مسائلو با شوخی تمام کنم که البته من تا دلمو نشکنه از حرفیش قهر نمیکنم

    سلام

    نگرانی و نا راحتی شما قابل درک و فهم هست

    ببینید مسئله شما حاد و غیر قابل حل نیست !
    درسته با توجه به بافت موضوع و خصوصیات مادرتون موضوع
    پیچیده شده اما شما باید با مهارت مادرتون رو از قید و بندها یی که
    سُنتی بودن ایشون رو تشدید و بستر ذهن ایشون رو مستعد رفتار اشتباه ومیل به سلطه گری رو بیشتر میکنه آزاد کنید

    سعی کنید ایشون رو با شرایط و نیاز های عاطفی و رو حیتون آشنا کنید ! مثلا نیاز به علاقه مادر و درک شدن (درک متقابل )

    این سبک برخورد مادرتون بیانگر نگرانی های سُنتی ایشون هست
    چون فکر میکنه هنوز افکار قدیم مطرح هست که نباید زن وشوهر در دوران نامزدی کنار هم بشینند یابا هم دیگه صحبت کنند

    ایشون دوست داره با دخالت تو تعاملات شما وهمسرتون نوع رابطه
    وعمق رابطه ومیزان علاقه همسرتون با شما رو محک بزنه و با توجه
    به استاندارد های خودش تصمیم بگیره که آیا شوهرتون عمیقا شما رو دوست داره یا نه وچقدر رابطه شما ممکنه به اطلاق برسه
    وبا توجه به پیش بینی های کور کورانه زندگی شمارو درآینده محکوم به بد بختی میکنه

    واینکه محصول رابطه شما ( علاقه، صحبت، و پیام دادن به یک دیگر) با همسرتون رو دال بر بدختی شما در آینده میدونه بازهم بیانگر رفتار غیر اجتماعی وسطح تفکر سُنتی مادرتون هست

    تا الان چندین بار به ریشه بروز اتفاقات درزندگی شما وعلت رفتار مادرتون اشاره بردم

    پس سعی کنید مادرتون رو با رفتار مهربان وبرخورد نرم در مسیر درست قرار بدین

    ایشون رو آگاه کنید که خودتون توانایی تجزیه وتحلیل دارین ومیدونید برای اینکه روزی شوهرتون ترکتون نکنه از الان چه برخوردی باید کنید ( به اصطلاح همسرتون دل زده نشه وشما براشون تکراری بشین )

    اگر نتیجه حاصل از موارد فوق مطلوب نبود ورضایت خاطر شما رو نداشت باید به واسطه متوسل بشین مشاور ، نصیحت شخصی از اقوام ، کمک پدر یا برادر

    پدر یا برادر تون به ایشون ( مادر )به خاطر رفتارش خُرده نمیگیرن

  5. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2019
    شماره عضویت
    42443
    نوشته ها
    9
    تشکـر
    0
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : تحمل مامانم سخت شده واسم

    بله درسته مادرم ادم سلطه گری هست و البته با همه این اخلاق رو داره و نمیخواد قبول کنه من یه دحتر عاقلی هستم و میتونم خوب و بد رو تشخیص بدم البته مامانم یکم رو این خواستگار مخالفت میکرد اما چون دید من موافقم با سختی قبول کرد علت مخالفتشم فقط این بود که میگفت اون ادمی که من در رویام فرض میکردم نیست .من مشکلم با مامانم فقط روی بحث نامزدم نیست من از خیلی وقت قبل تر هم همش اختلاف داشتم باهاش ولی به خودم میگفتم میرم دانشگاه یکم که دور باشیم از هم بهتر میشه همه چی.بله برادرم خیلی بخاطر این روابطش با من خرده میگیره بهش و میگه اینجوری نکن بابامم که کلا اخلاقش برعکس مامانمه خیلی خوب و مهربون و ساده. به مامانم میگه اینجوری نکن باهاش ولی خب خرجش نمیره.دقیقا جوری شدم که خیلی سخت میتونم به تنهایی تصمیم بگیرم و فکر میکنم اگه مامانم یک ذره تردید کنه رو چیزی یعنی اون کار اشتباس
    واقعا میترسم بخاطر حرفا و کارای مامانم بعدا تو زندگیم مشکل پیدا کنم.حتی یبار منو مجبور کرد چند روز با نامزدم قهر کنم
    ویرایش توسط Elenaa : 12-02-2019 در ساعت 04:06 PM

  6. بالا | پست 6


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Oct 2019
    شماره عضویت
    42184
    نوشته ها
    14,499
    تشکـر
    380
    تشکر شده 17,518 بار در 3,264 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : تحمل مامانم سخت شده واسم

    نقل قول نوشته اصلی توسط Elenaa نمایش پست ها
    بله درسته مادرم ادم سلطه گری هست و البته با همه این اخلاق رو داره و نمیخواد قبول کنه من یه دحتر عاقلی هستم و میتونم خوب و بد رو تشخیص بدم البته مامانم یکم رو این خواستگار مخالفت میکرد اما چون دید من موافقم با سختی قبول کرد علت مخالفتشم فقط این بود که میگفت اون ادمی که من در رویام فرض میکردم نیست .من مشکلم با مامانم فقط روی بحث نامزدم نیست من از خیلی وقت قبل تر هم همش اختلاف داشتم باهاش ولی به خودم میگفتم میرم دانشگاه یکم که دور باشیم از هم بهتر میشه همه چی.بله برادرم خیلی بخاطر این روابطش با من خرده میگیره بهش و میگه اینجوری نکن بابامم که کلا اخلاقش برعکس مامانمه خیلی خوب و مهربون و ساده. به مامانم میگه اینجوری نکن باهاش ولی خب خرجش نمیره.دقیقا جوری شدم که خیلی سخت میتونم به تنهایی تصمیم بگیرم و فکر میکنم اگه مامانم یک ذره تردید کنه رو چیزی یعنی اون کار اشتباس
    واقعا میترسم بخاطر حرفا و کارای مامانم بعدا تو زندگیم مشکل پیدا کنم
    سلام مجدد

    موضوع طرز رفتار و علت برخورد مادرتون رو تونستیم به تفکر سُنتی ایشون و...................نسبت بدیم

    اما هر رفتاری برای شکل گرفتن وارضا شدن نیازمند بستر هست
    درواقع پدرتون با مهربانی و لطف و کوتاه اومدن شما وبرادرتون در بعضی موارد در برابر مادرتون بستر سلطه گری و خود رای بودن مادر رو فراهم کردین

    ترس شما از اینکه مادرتون در روابط شما و نامزدتون تاثیر منفی
    تزریق کنه کاملا بی مورد هست چون شما درحال حاضر بقدری بزرگ وبا لغ هستین تا بتونید روابط خودتون وشوهرتون رو از گزند تا ثیر
    رفتار دیگران حراست کنی واجازه ندی چیزی این رابطه رو تحت الشعاع قرار بده

    متاسفانه شخصیت مادر شما انعطاف پذیر نیست یعنی بدون واسطه شما نمیتونید کاری از پیش ببرین میشه تغیرشون داد اما با سختی یا حتی تنش ایشون نحال نرم نیستند که بشه به راحتی در ایشون تغیر حاصل کرد ویکم براتون مشقت داره اما سعی کنید با محبت پیش ببرین مطمئن باشین محبت از شمشیر تیز برنده تر هست

    واینکه میگم واسطه قراربدین یعنی عواطف واحساسات ومنطق و.........واسطه تعاملات ماهستن براهمین جایی گریه میکنیم وجایی میخندیم وجایی تند بر خورد میکنیم

    سعی کنید افسار عواطف مادرتون رو دردست بگیرین واونو واسطه
    قرار بدین تا مادرتون درکتون کنه

    ایمان داشته باشین موفق میشین
    ویرایش توسط Saltanat : 12-02-2019 در ساعت 04:30 PM

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد